درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

دوست مجازی من ...


  دوســت مــــجازی مــــن   
چـنـد وقــت اسـت بــرایـــت مـیـنـویـسـم
و تـــو مـیـخــوانـی
وگـآهـی تـو مـیـنـویـسـی و مـن مـیـخـوانـم
دوســت مـــــجـازی مــن
ایــن روزهــآ درد دلـهـایـمـان رآ به زبــان نمــی آوریــم
تـایـپ میکنـیـم
مـانـده ایـم اگـر ایـن دنیـای مجـازی نبـود
روی دیــوار احـساس چـه کـسی مـینـوشـتیـم
نــامـت زیباست امـآ افســوس مجـازی هـستـی
پـشـت هـر یـک از ایـن نـوشتـه هـا یـک نفـر نـشـسته اسـت
مـیـخوانـد ، فـکـر میـکنـد ، گـاهـی هـم گـریـه مـیکنـد ، یـا میـخنـدد
بـرای چـند دقـیقـه هـم کـه بـاشـد از دنـیـای واقـعـی مـرخصـی مـیـگیـری
مـینـشیـنی بــرآی دل خـودت
گـاهـی هـم شـب و روز میچـرخـی در ایـن دنیـای رمـز دار
ولـی مـیـدانـم
قـدر تمـام لبخـندهـایـت تـنـها هـستـی
اگـر همـدمـی بود کـه مجـازی نمیشـدی
دوست مجـازی مـن بـودنـت را قـدر مـیدانـم

دوست جونیای عزیزم : 
این وبلاگ واسه مخاطب خاصم بود 
اما دیگه خاص نیست واسم!!
وقتی این پست رو میخونید
 می خوام بدونید که فراموشش کردم
اما هیچ وقت نمی بخشمش...
پس این وبلاگ دیگه آپ نمیشه 
به وبلاگ جدیدم حتما سر بزنید
راستی 2 روزه دیگه عیده 
پس نوروزتون پیشاپیش مبارک باشه

عشق واقعی...

پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !

ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...

ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ

ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ...... بود 

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ

ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ..

ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ...

ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ...

ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭدﻧﯿﺴﺖ !!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷگلتر

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ ...

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ

ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;

ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است

ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ

ﺑــــــــــــــــــــــــــــــﺲ...


عکس, گالری عکس, عکس عاشقانه , روزگذر , عکس عشق , عکس عاشقانه با کیفیت , سایت عاشقانه , سایت عشق گالری عکس روزگذر ,  , مجموعه عکس های عاشقانه, عکس های عاشقانه مهر 92 , عکس دختر, عکس عاشقانه دختر , عکس دختر تنها , سایت روزگذر ,عکس غمگین, عکس عاشقانه , عکس ع

من هرزه نیستم

اگر پشت شمشادها ، گذاشتم مرا ببوسی

خواستم بدانی

آنقدر حس دوست داشتنت قوی بود

که ازتمام اعتقاداتم گذشتم

و تو پشت سرم گفتی چقدر هرزه بود، تنش می خارید.

دیگر با هیچ بره ای دوست نخواهم شد

همه ی بره ها روزی گرگ می شوند!!!

قلب خدا هم گرفت...

امشب دلم  برای تو بی انتها گرفت

دنیای رنگ باخته دست مرا گرفت

می خواستم قدم بزنم ساحل تو را

دریا دلش گرفت و پس از آن هوا گرفت

می خواستم که از تو و من ها شویم ما

می خواستم ولی دل تنگ "شما"گرفت

خودکار مشکی و ورق پاره ای که بود

نقش دو چشم های تورا بی هوا گرفت

افتادم و شکستم و نابودتر شدم

آشوب ناگزیر مرا بی صدا گرفت

فریاد های یخ زده ام در گلو شکست

وقتی بنای سرکش عشق تو پا گرفت

این ماجرا به رفتن تو ختم می شود

طوری که پشت پای تو قلب خدا گرفت  

 

 می خواهــــــــم ...

تمــــام احساســــات کهنــــه ام را ,

بفروشــــم بــــه دوره گرد خیابانــــی ...!

و بــــه جایــــش نمــــک بگیــــرم ...

بــــرای زخمهایــــی کــــه ,

تــــــــو باقــــی گذاشتــــی ........!

خدایا خاموشم کن...

خطا از من است ، می دانم …

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

خدایا ؛؛ رهایم نکن .....



ﺧــﺪﺍﯾـا …

ﺑـﺮﺍی خاﻣـﻮشی  ﺷـب ﻫـﺎی ﺍﻧﺘـظاﺭﻡ

ﻓـﻘـﻂ ﯾک [ ﻓـﻮت] کاﻓﯿـسـت !

ﺧـاﻣﻮﺷـم ﮐـن…!

ﺧـسته ﺍﻡ .. 

فقط برای خودم هستم...

من:فقط برای خودم هستم...!!!

"من"؟!

چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست...این"من"!

نه زیبایم،نه مهـربانم...نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...!

فقط برای خودم هستم...خوده خودم!مال خودم!

صبورم و عجول،سنگین،سرگردان،مغرور،قـانع،پر از احساس،

با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!!

و برای تو ، تویی که؛

چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی،

هیچ ندارم راهت را بگیر و بـــــــرو...!

حوالی "من" توقف ممنوع است!

تنهــایـم؛ اما دلتنگ آغوشی نیستم...!

خسته ام؛ ولی به تکیه گاه نمی اندیشم...!

چشم هـایم ترند و قرمز؛ ولی رازی ندارم...!

چون مدتهاست دیگـر کسی را "خیلــی" دوست ندارم...!

گیرم که باخته ام !!!

اما کسی جرات ندارد به من دست بزند،

یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد،شوخی نیست من شاه شطرنجم!

تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم...!

آرزو طلب نمیکنم،آرزو میسازم...!

لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی،

من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی...!

لبخند می زنم و او فکر میکند بازی را برده،

هرگز نمی فهمد با هر کسی رقابت نمی کنم...!

زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد...!

زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند...!

من زانو نمی زنم...!



خیانت نکردم گله نکن...

وقتی تو جاخالی دادی...

او بغلم کرد تا زمین نخورم. 

در زندگیم زیادی بودی...

وقتـــــی به عقب بر میگــــردی ؛   

متوجه میشی که جــــــای بعضیـــــا ،   

الان کــــه تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …   

اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !  

شک نـــــکن...   

آینـــــده ای خواهــــــــم ســــاخت که   

"گذشتــــــه"جلـــــویش زانـــــــو زند   

قـــرار نیست من هـــــم دل دیگـــــری را بسوزانم!   

بـــــــرعکس کسی که وارد زندگیـــــــم می شود را   

آنقــــــدر خوشبخت می کنــــــــم که  

به هر روزی که جــــــای او نیستی بــــه خودت لعنت بفـــــرستی...!!!   

   

  خــــدایـــا...

هیچ کـــســو.....

بــه کـسـی کـه قــسـمـتش نیـسـت ...

عـادت نــده...

تـو خــدایی....

نـمـیدونـی دل بـشــکـنـه چــقدر درد داره ... 

حواست باشد به گرگ ها...

حــوآســـــت بآشد بآنو


اگـــــربــه مــــردی بــیــش اَزحد بـــها بدهـــی


دیــگـــــربرای داشتنــــت تلـــاش نمی کنـــد


نگــــاهـــش ســـــرد می شود..


کلـــامش بـــی روح


دستـــآنش یخ زده


حــرف هــایش بــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!!


وآغــــوشش بوی هوس..


و درست میشوی زخم خورده ای شبیه من...



     گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند . . .


     گاهی میگویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی بره ای . 


میدرند خاطراتت را .  


و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته...


ارزش نداشت...

   آرام بگیر دلم...    

  تنگ نشو برایش...

مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !

 "چیزی بینمان نبوده "   

                                                                           


گفتمـــرا فرامــوش کن


امــا نــدانست ڪـه


اصــلـاً ارزش  بـه یــاد مـــانـدטּ را 
نـداشت.....

باز محرم رسید ...


باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین



مجنون ترین لیلای تاریخم...

تورفتی ودوست داشتن هایم


زیرپایت له شد


ومن بی توچه تنهاشدم


وبه دنیا نشان دادم


که من مجنون ترین لیلای تاریخم




 آدم ها تنها که نباشند ,میروند...

تنهاکه میشوند ؛ برمی گردند...

وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اندهِری

روزی می رسُد کـﮧ

باورت بشود یا نـه 

روزی می رسد کـه
دلت  برای  
هیچ کس

بـه اندازه ی  
مـن  
تنگ نـخواهد شد

برای
 نگاه کردنم 


خندیدنم 


اذیت کردنم 

برای تمام
لحظاتی  که در 
کـ ـنارم داشتی

روزی خواهد رسید کـه  در
حسرت 
تکرار دوباره من  خواهی  بود


می دانم روزی  کـه نباشم "هیچکس تکرار مـن  نخواهد شد"

    



هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست



اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است....!


تولدم مبارک........

امروز که روز تولدم است

دلم هوای دیروز را کرده

هوای روزهای کودکی را

دلم می خواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

آرزوهایم رابه دستش بسپارم تا برای تو بیاورد

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم

الفبای زندگی را ...

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی را که دلم را شکستند

دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هر چه میخواهید بکشید

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو!

میخواهم عوض شوم...

میخواهم آن سیب بالای درخت باشم

در دورترین نقطه

دیگر نمیخواهم غرورمو برای کسی بشکنم

تنها و تنها امروز را خودم به خودم تبریک می گویم.

"تولدم مبارک"
                                                                                               
                                                                                                                         

      دیگر تو را آرزو نخواهم کرد...

هیچ وقت...

تو را زمانی می خواهم،

که خودت بیایی،با دل خودت

                                نه با آرزوی من                                  

بوی خاطرات سوخته...

امروز خاطراتت را سوزاندم ؛

اما!

بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد؛

اتفاق تازه ای نیست!!

دوباره “دل تنگتشدم…

      sacar.ir

افرادی تو زندگی هستند که هیچ وقت ترکت نمی کنن

ولی بلدن کاری کنن

تا خودت یواش یواش ترکشون کنی...


مرد باش...

دیگر تقدیر را

برای نیامدنت بهانه نکن؟؟!!

مرد باش... 

بگو نخواستی ..... .

و نیامدی.........

             


هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟!


فقط دخترم...


شیطان نیستم 

فرشته هم نیستم 

خدا هم نیستم 

فقط دخترم 

از نوع ساده اش 

حوا گونه فکر میکنم... 

فقط به خاطر یک " سیب " تا کجا باید تاوان داد ؟



حـــَــــوا راستش را بگو

تو مگر سیــب را پوست کنـــدی و خوردی؟


که دنیا اینگونه پوست مارا میکند؟


نگرانم...

نگرانم...  
 
نگران حرفهایی که در دلت نگه می داری 
 
و نمی زنی
 
حرف هایی که فردا برای تو غده
 
و برای من
 
عقده می شوند!

 

مینویسم...

بــرای
کسـی کـه مدتهـاســت ....

بــی آن کـه باشــد ....

هــر لحـظــه ....

زنــدگــی اش کـــرده ام !


بــدهــکاری بــه مــن....


بــه تــمام "دوســتت دارم" هــایــی که گــفتم ,


و تــو نــشنــیده گــرفتــی ...


حق برگشت ندارد...

رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به سلامت!!!

من خدا نیستم که بگویم:

"صد بار اگر توبه شکستی باز آی"

آنکه رفت

به حرمت آنچه با خود برد

حق برگشت ندارد...



مـی گویند لیــاقـــت نداشـت

نمـــی دانـنــــد کـــه تــــــــو 

فـقـط دوستـــم نــداشتـی

هـمـیــــن ...



درختی از غــــــرور...


دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد


نه التـــمـاس هـــایم را


و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را


به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی


درختی از غــــــرور کـاشتـــــــــم


می دونی چی بیشتر از همه آدم و داغون می کنه؟!

 

اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی...

 

آخرش برگرده بگه 

 

مگه من ازت خواستم.....



بیـزارم...


بیـزارم از ایـن خــوابهــا


کــه هــر شـب


 مــرا بـه آغـوش "تـــو" مـــی آورنــد


و صبـح


 بـا اشــک از "تـــو" جــدا مــــی کننــد...!

 


وقتی سعی میکنی یه نفرو دوست نداشته باشی..


تازه میفهمی چقدر


دوستش داری!!.....

مـردانه...


دلم حضور مردانه می خواهد!


نه اینکه مرد باشد


نـه !!!


مـــــردانه باشد...


حـــــرفش...


قــــولـش...


فکـــــرش...


نگــاهش...


و قلبــش!


آنقدر مـردانه که بتوان تا بینهایتِ دنیـــــا به او اعتماد کرد...


تکــــــیه کرد...


  

این بـآر که کـسی اومــَد،


نمیگـَم بـــرو


حتـی نمیگم کـسی دیگه رو میخـوام...


فقط میگــم:


ببیـــن ! من شکسته ام !


خسته ام..


کمـی آرومم کـــُن


  "همیــن"


وای...

تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….


از دلـتـنـگـی ام …


گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …


خـوابـت را بـبـیـنـم …


مـیـفـهـمـی ؟!!


فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!.........



وای از نیمه شبی که


 

بیدارشوم



تو را خواهم و ...



        خود را در آغوش دیگری یابم !