دیشب تـا صبــح دسـتانم بـه دنبــال دسـتـانت گریست
کـودکانـه تـو را بهـــانه میــــکرد...
دیـشب تـا خـــود صبح آغوشم برای آغوشت بغض کــــرد!
ساده بگویم دیشب دلم ...
دلم بی پروا... هوای بودنت را میــــکرد...!
چیزیم نیست
فقط
راستش را بخواهی
دلم
برای با هم بودن های یواشکی مان لک زده است ..........