دوســت مــــجازی مــــن
چـنـد وقــت اسـت بــرایـــت مـیـنـویـسـم
و تـــو مـیـخــوانـی
وگـآهـی تـو مـیـنـویـسـی و مـن مـیـخـوانـم
دوســت مـــــجـازی مــن
ایــن روزهــآ درد دلـهـایـمـان رآ به زبــان نمــی آوریــم
تـایـپ میکنـیـم
مـانـده ایـم اگـر ایـن دنیـای مجـازی نبـود
روی دیــوار احـساس چـه کـسی مـینـوشـتیـم
نــامـت زیباست امـآ افســوس مجـازی هـستـی
پـشـت هـر یـک از ایـن نـوشتـه هـا یـک نفـر نـشـسته اسـت
مـیـخوانـد ، فـکـر میـکنـد ، گـاهـی هـم گـریـه مـیکنـد ، یـا میـخنـدد
بـرای چـند دقـیقـه هـم کـه بـاشـد از دنـیـای واقـعـی مـرخصـی مـیـگیـری
مـینـشیـنی بــرآی دل خـودت
گـاهـی هـم شـب و روز میچـرخـی در ایـن دنیـای رمـز دار
ولـی مـیـدانـم
قـدر تمـام لبخـندهـایـت تـنـها هـستـی
اگـر همـدمـی بود کـه مجـازی نمیشـدی
دوست مجـازی مـن بـودنـت را قـدر مـیدانـم
دوست جونیای عزیزم :
این وبلاگ واسه مخاطب خاصم بود
اما دیگه خاص نیست واسم!!
وقتی این پست رو میخونید
می خوام بدونید که فراموشش کردم
اما هیچ وقت نمی بخشمش...
پس این وبلاگ دیگه آپ نمیشه
به وبلاگ جدیدم حتما سر بزنید
راستی 2 روزه دیگه عیده
پس نوروزتون پیشاپیش مبارک باشه
گرگ عاشق شده بود....
عاشق طعمه اش!
نزدیکش شد
بوییدش
بوسیدش
و....
با دندان گلویش را درید
افسوس...و.هزاران افسوس
"ذات" احساس نمیشناسد
گیسوانت زیر باران، عطــر گندمزار... فکــرش را بکن!
با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن!
در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعـد از سالها
بوسه و گریه، شکوه لحظهی دیدار... فکرش را بکن!
سایهها در هم گــره، نور ملایـــم، استکان مشترک
خنده خنده پر شود خالی شود هربار... فکرش را بکن!
ابـــر باشم تا کـــه ماه نقـــرهای را در تنــم پنهــان کنم
دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار... فکرش را بکن!
خانهی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر
تکیـه بر پشتــی زده یار و صدای تار... فکرش را بکن!
از سمــاور دستهایت چای و از ایوان لبانت قند را...
بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار... فکرش را بکن!
اضطراب زنگ، رفتم وا کنم در را، کـــه پرتم میکنند
سایهها در تونلی باریک و سرد و تار... فکرش را بکن!
ناگهان دیوانهخانه... ــ وَ پرستاری که شکل تو نبود
قرصها گفتند: دست از خاطرش بردار! فکرش را نکن!
غــــــروب آخــــــر شـــــــعرم پــــر از آرامـــــش دریــــــاســـــت ،
و مـــــن امـــــــشب قـــــــــسم خــــــــوردم . . .
تـــــــــو هـــــرگــــــز نـــــرنـــــجانـــــم . . . .
•♦••♦••♦[قلب]♦••♦••♦•
♥♥ عـشـــقم تـویــی ♥♥
alialinezhad.m|hanblog.com
♥♥ عـشـــقم تـویــی ♥♥
•♦••♦••♦[قلب]♦••♦••♦•
تصادفِ چشمانم
با نگاهِ تو
یک دنیا خسارت داشت
و من سالهاست
مشغول جبرانش هستم
در بعضی حادثه ها
مرگ بهتر از زندگیست
•♦••♦••♦[قلب]♦••♦••♦•
♥♥ عـشـــقم تـویــی ♥♥
alialinezhad.m|hanblog.com
♥♥ عـشـــقم تـویـــی ♥♥
•♦••♦••♦[قلب]♦••♦••♦•
سهم شاخه ،
از نشســـتن و برخاســـتن پرنده ،
لرزیدن بود و دیگر هیچ