متوجه میشی که جــــــای بعضیـــــا ،
الان کــــه تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !
شک نـــــکن...
آینـــــده ای خواهــــــــم ســــاخت که
"گذشتــــــه"جلـــــویش زانـــــــو زند
قـــرار نیست من هـــــم دل دیگـــــری را بسوزانم!
بـــــــرعکس کسی که وارد زندگیـــــــم می شود را
آنقــــــدر خوشبخت می کنــــــــم که
به هر روزی که جــــــای او نیستی بــــه خودت لعنت بفـــــرستی...!!!
خــــدایـــا...
هیچ کـــســو.....
بــه کـسـی کـه قــسـمـتش نیـسـت ...
عـادت نــده...
تـو خــدایی....
نـمـیدونـی دل بـشــکـنـه چــقدر درد داره ...
یکطرفه بودن همه چیز را نابود می کند...
از خیابانش گرفته تا رابطه اش....
"خداحافظی ات"
عجب خرابه ای به بار آورد
نگاه کن
مدتهاست در تلاشند مرا از آوار تنهاییم بیرون کشند
امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ” تـو ”
کاش باز هم معلمی بود و انشایی میخواست…
"روزگارت را چگونه میگذرانی؟"
دلم
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود