درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

خدایا خاموشم کن...

خطا از من است ، می دانم …

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

خدایا ؛؛ رهایم نکن .....



ﺧــﺪﺍﯾـا …

ﺑـﺮﺍی خاﻣـﻮشی  ﺷـب ﻫـﺎی ﺍﻧﺘـظاﺭﻡ

ﻓـﻘـﻂ ﯾک [ ﻓـﻮت] کاﻓﯿـسـت !

ﺧـاﻣﻮﺷـم ﮐـن…!

ﺧـسته ﺍﻡ .. 

نظرات 357 + ارسال نظر
eraj سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 01:45 ب.ظ http://eraj.blogsky.com

به این می اندیشم که ، چگونه دوستی پیدا کنم که در زمان تنهایی همراهم باشد !
اما . . .
می توان دوستی پیدا کرد که درتمامی لحظه ها کنارم باشد ؟
من در تمام لحظه هایم تنها هستم . . . تنهای تنها !
اما . . . باز هم ازاندیشیدن دست بر نمیدارم . . .
همچنان در مخیله ام به دنبال دوستی شایسته هستم . . .


.
.
.
آری یک دوست . . .
یک دوست صمیمی دارم که به قدر نداشته هایم او را داشته ام . . .
تمامی لحظاتم را با او سپری کرده ام . . .
خاطرات زیادی با هم داریم
شبهای سردم را با نوازش های گرم او سرکرده ام
او دوستی خودرابارهاوبارها ثابت کرده . . .
ثابت کرده که میتواند بهترین دوست برایم باشدودرتنهایی تنهایم نمیگذارد . . .
امامن رفیقی نیمه راه بود برایش . . .
شبی را بیاد دارم که مثل همیشه تنها بودم . . .
دلم گرفته بود . . . از خودم ، از همه . . . حتی ازبهترین وصمیمیترین دوستم که درکنارم بود . . .
مثل همیشه هیچ نمیگفت . . .
ساکت نشسته بود و تنها نظاره گر غم ها و بی کسی هایم بود
سکوتی مبهم فضای اتاق را در برگرفته بود
ساعت ها بدون هیچ کلامی را در کنار هم سپری کردیم
تا اینکه . . . به یکباره هرچه دردو جدایی و حسرت و خلاصه تمام بی کسی هایم که گوشه ای از قلبم تلمبارشده بود را یکجا جمع کردم و برسرش فریاد کشیدم . . . !
پس از لحظه ای . . . دیدم که ارام ارام در خود شکست و مرا دعوت به گریه کرد . . .
من هم با تمام توان شروع به گریستن کردم . . .
اشک میریختم ، زجه میزدم وهربارسکوت اتاق رادرهم میشکستم . . .
ازخودم بدم می امد که چرابهترین دوستم را ترک کردم . . .
هنوز هم باورم نمیشد . . .
یعنی من بودم که او را اینگونه شکستم ؟!
اری من بغضم راشکستم . . .
بهترین دوستم را . . .
ولی مطمئنم که این جدایی دوامی نخواهد داشت . . . !

عاشقانه های رز آبی "رضا" سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 01:41 ب.ظ http://rbr.blogsky.com

کدام خیابان را بگردم
کدام کوچه را؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم
بر چارچوبش ظاهر شوی تو
و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و
نپرسی هرگز
که چه به روزگارم آورده است
روزگار بی تو ماندن های بسیار!

عاشقانه های رز آبی "رضا" سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 01:38 ب.ظ http://rbr.blogsky.com

واژه ها محدود شدند در سی دو حرف الفبا .


برای گفتن حرفهایم دنبال سی و سومین حرف میگردم ...

عاشقانه های رز آبی "رضا" سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 01:37 ب.ظ http://rbr.blogsky.com

گل یا پوچ بازی می کند
رخ در رخ عشق
با چشمان خویش
عاشق بی دست

عاشقانه های رز آبی "رضا" سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 01:36 ب.ظ http://rbr.blogsky.com

به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان بیکرانه را
جدی نگرفتم ...
حتی عشق را !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد