خطا از من است ، می دانم …
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …
خدایا ؛؛ رهایم نکن .....
ﺧـسته ﺍﻡ ..
گفتمش دل می خری؟؟؟ پرسید چند... گفتمش دل مال تو تنها بخند!!!
خنده ایی کرد و دل ز دستانم ربود... تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود.... جای پایش روی دل جامانده بود
این شعرو دوران دبیرستان شنیده بودم و انقدر دوستش داشتم که همه جا می نوشتمش؛منو یاد دبیرستانم انداختی؛چه روزای خوبی بودحیف که زود تموم شدن
دیگر از میم مالکیت استفاده نمیکنم.... شبت خوش عزیزش....
حقیقت دارد... فقط کافیست چمدان هایت راببندی... تاهمه آماده شوند برای ازیاد بردنت... آنکه بیشتر دوستت دارد زودتر...
راست گفتی
دستت رو بذار رو یه طرفه صورتت.... گذاشتی؟؟
به این پدیده میگن ماه گرفتگی..
گاهی باید بی رحم بود
نه با دوست نه با دشمن بلکه با خودت...
و چه بزرگت می کند آن سیلی که خودت میزنی به صورتت
واقعا