-
دوست مجازی من ...
سهشنبه 27 اسفند 1392 12:09
دوســت مــــجازی مــــن چـنـد وقــت اسـت بــرایـــت مـیـنـویـسـم و تـــو مـیـخــوانـی وگـآهـی تـو مـیـنـویـسـی و مـن مـیـخـوانـم دوســت مـــــجـازی مــن ایــن روزهــآ درد دلـهـایـمـان رآ به زبــان نمــی آوریــم تـایـپ میکنـیـم مـانـده ایـم اگـر ایـن دنیـای مجـازی نبـود روی دیــوار احـساس چـه کـسی مـینـوشـتیـم نــامـت...
-
عشق واقعی...
دوشنبه 21 بهمن 1392 11:08
پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ ! ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ...... بود ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ... ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.. ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ...
-
قلب خدا هم گرفت...
چهارشنبه 9 بهمن 1392 18:25
امشب دلم برای تو بی انتها گرفت دنیای رنگ باخته دست مرا گرفت می خواستم قدم بزنم ساحل تو را دریا دلش گرفت و پس از آن هوا گرفت می خواستم که از تو و من ها شویم ما می خواستم ولی دل تنگ " شما "گرفت خودکار مشکی و ورق پاره ای که بود نقش دو چشم های تورا بی هوا گرفت افتادم و شکستم و نابودتر شدم آشوب ناگزیر مرا بی صدا...
-
خدایا خاموشم کن...
پنجشنبه 26 دی 1392 10:41
خطا از من است ، می دانم … از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “ اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “ اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم … خدایا ؛؛ رهایم نکن ..... ﺧــﺪﺍﯾـا … ﺑـﺮﺍی خاﻣـﻮشی ﺷـب ﻫـﺎی ﺍﻧﺘـظاﺭﻡ ﻓـﻘـﻂ ﯾک [ ﻓـﻮت ]...
-
فقط برای خودم هستم...
شنبه 7 دی 1392 12:07
من:فقط برای خودم هستم...!!! " من "؟! چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست...این" من "! نه زیبایم،نه مهـربانم...نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...! فقط برای خودم هستم...خوده خودم!مال خودم! صبورم و عجول،سنگین،سرگردان، مغرور ،قـانع،پر از احساس، با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!! و برای تو ، تویی که؛ چهره...
-
در زندگیم زیادی بودی...
چهارشنبه 13 آذر 1392 13:51
وقتـــــی به عقب بر میگــــردی ؛ متوجه میشی که جــــــای بعضیـــــا ، الان کــــه تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ … اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … ! شک نـــــکن... آینـــــده ای خواهــــــــم ســــاخت که "گذشتــــــه"جلـــــویش زانـــــــو زند قـــرار نیست من هـــــم دل دیگـــــری را بسوزانم!...
-
حواست باشد به گرگ ها...
جمعه 1 آذر 1392 11:58
حــوآســـــت بآشد بآنو اگـــــربــه مــــردی بــیــش اَزحد بـــها بدهـــی دیــگـــــربرای داشتنــــت تلـــاش نمی کنـــد نگــــاهـــش ســـــرد می شود.. کلـــامش بـــی روح دستـــآنش یخ زده حــرف هــایش بــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!! وآغــــوشش بوی هوس .. و درست میشوی زخم خورده ای شبیه من... گرگ ها همیشه زوزه...
-
ارزش نداشت...
شنبه 25 آبان 1392 19:44
آرام بگیر دلم... تنگ نشو برایش... مگر نشنیدی جمله ی آخرش را ! " چیزی بینمان نبوده " گفت : مـــرا فرامــوش کن امــا نــدانست ڪـه اصــلـاً ارزش بـه یــاد مـــانـدטּ را نـداشت.....
-
باز محرم رسید ...
دوشنبه 13 آبان 1392 14:34
باز محرم رسید، ماه عزای حسین سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
-
مجنون ترین لیلای تاریخم...
چهارشنبه 8 آبان 1392 14:35
تورفتی ودوست داشتن هایم زیرپایت له شد ومن بی توچه تنهاشدم وبه دنیا نشان دادم که من مجنون ترین لیلای تاریخم آدم ها تنها که نباشند ,میروند... تنهاکه میشوند ؛ برمی گردند... وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند : هِری
-
روزی می رسُد کـﮧ
یکشنبه 5 آبان 1392 19:28
باورت بشود یا نـه روزی می رسد کـه دلت برای هیچ کس بـه اندازه ی مـن تنگ نـخواهد شد برای نگاه کردنم خندیدنم اذیت کردنم برای تمام لحظاتی که در کـ ـنارم داشتی روزی خواهد رسید کـه در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود می دانم روزی کـه نباشم " هیچکس تکرار مـن نخواهد شد " هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست اما تو...
-
تولدم مبارک........
جمعه 26 مهر 1392 08:15
امروز که روز تولدم است دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکی را دلم می خواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم رابه دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را ... میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی را که دلم را شکستند دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان...
-
بوی خاطرات سوخته...
چهارشنبه 17 مهر 1392 19:28
امروز خاطراتت را سوزاندم ؛ اما! بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد؛ اتفاق تازه ای نیست!! دوباره “دل تنگت ” شدم… افرادی تو زندگی هستند که هیچ وقت ترکت نمی کنن ولی بلدن کاری کنن تا خودت یواش یواش ترکشون کنی...
-
مرد باش...
پنجشنبه 4 مهر 1392 11:16
دیگر تقدیر را برای نیامدنت بهانه نکن؟؟!! مرد باش... بگو نخواستی ..... . و نیامدی......... هر جا که می بینم نوشته است : ” خواستن توانستن است ” آتش می گیرم !!! یعنی او نخواست که نشد ؟!
-
فقط دخترم...
پنجشنبه 14 شهریور 1392 13:19
شیطان نیستم فرشته هم نیستم خدا هم نیستم فقط دخترم از نوع ساده اش حوا گونه فکر میکنم... فقط به خاطر یک " سیب " تا کجا باید تاوان داد ؟ حـــَــــوا راستش را بگو تو مگر سیــب را پوست کنـــدی و خوردی؟ که دنیا اینگونه پوست مارا میکند؟
-
نگرانم...
شنبه 15 تیر 1392 10:16
نگرانم... نگران حرفهایی که در دلت نگه می داری و نمی زنی حرف هایی که فردا برای تو غده و برای من عقده می شوند! مینویسم... بــرای کسـی کـه مدتهـاســت .... بــی آن کـه باشــد .... هــر لحـظــه .... زنــدگــی اش کـــرده ام ! بــدهــکاری بــه مــن.... بــه تــمام "دوســتت دارم" هــایــی که گــفتم , و تــو...
-
حق برگشت ندارد...
سهشنبه 28 خرداد 1392 15:34
رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به سلامت!!! من خدا نیستم که بگویم: "صد بار اگر توبه شکستی باز آی" آنکه رفت به حرمت آنچه با خود برد حق برگشت ندارد ... مـی گویند لیــاقـــت نداشـت نمـــی دانـنــــد کـــه تــــــــو فـقـط دوستـــم نــداشتـی هـمـیــــن ...
-
درختی از غــــــرور...
شنبه 25 خرداد 1392 20:45
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد نه التـــمـاس هـــایم را و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را … به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی درختی از غــــــرور کـاشتـــــــــم می دونی چی بیشتر از همه آدم و داغون می کنه؟! اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی... آخرش برگرده بگه مگه من ازت خواستم .....
-
بیـزارم...
شنبه 25 خرداد 1392 20:37
بیـزارم از ایـن خــوابهــا کــه هــر شـب مــرا بـه آغـوش "تـــو" مـــی آورنــد و صبـح بـا اشــک از "تـــو" جــدا مــــی کننــد...! وقتی سعی میکنی یه نفرو دوست نداشته باشی.. تازه میفهمی چقدر دوستش داری !!.....
-
مـردانه...
شنبه 25 خرداد 1392 20:34
دلم حضور مردانه می خواهد! نه اینکه مرد باشد نـه !!! مـــــردانه باشد ... حـــــرفش... قــــولـش... فکـــــرش... نگــاهش... و قلبــش ! آنقدر مـردانه که بتوان تا بینهایتِ دنیـــــا به او اعتماد کرد... تکــــــیه کرد... این بـآر که کـسی اومــَد ، نمیگـَم بـــرو حتـی نمیگم کـسی دیگه رو میخـوام ... فقط میگــم : ببیـــن !...
-
وای...
شنبه 25 خرداد 1392 20:25
تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم …. از دلـتـنـگـی ام … گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم … خـوابـت را بـبـیـنـم … مـیـفـهـمـی ؟!! فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!......... وای از نیمه شبی که بیدارشوم تو را خواهم و ... خود را در آغوش دیگری یابم !
-
همــه مــی گـوینـد دوستت نـداشت
شنبه 25 خرداد 1392 20:20
درد دارد وقتــی مــی رود ، همــه مــی گـوینـد دوستت نـداشت ، و تــو نمــی تــوانــی ثـابت کنــی کــه هــر شب بـا عاشقـــانه هــایــش خـوابت مــی کـــرد ، خــواب یــــــا خـــام ، چـــه فــرقـــی مــی کنــد. گفتی خودت را جای من بگذار... گذاشتم... می بینی؟؟ اما نرفته ام...
-
خنده ام می گیرد...
شنبه 25 خرداد 1392 20:13
خــنده ام میگــیرد ، وقـتی پـس از مــدت ها بی خــبری ... بی آنکه یک بــار سـراغی از من بگیـــری ، میگـویی: دلـَم بـرات تنـگ شـده یـا مـرا به بــازی گــرفته ای یـا معـنی دلتــنگی را نمیفـهمی ... دلتنگی ات ارزانــی خودت میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟ جــایــی کـه نـه حـــق خــواسـتن داری نـه تــوانــایـی فـــرامــوش...
-
عطر تنت
شنبه 25 خرداد 1392 20:08
وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که دیگر جای خود دارد خسته ام از این مواظب خودت باش ها ! تو اگر نگران من بودی ، نمیرفتی و میماندی ، با یک نگاه ، با یک نفس مواظبم بودی پس نگران من نباش ، برو . . . !
-
بیــن ایــن همــه آدم
شنبه 25 خرداد 1392 20:05
نمی دانــم … چــرا بیــن ایــن همــه آدم پــیــله کــرده ام بــه تــو … شــاید فــقط با تــو پــروانــه می شـــوم … خدایا .... این “قسمت” رو کجا فرستادی؟ که هر وقت نوبت من میشه ، میگن ... “ نیست .......
-
آهـــای مَــــردُم....!!!
شنبه 18 خرداد 1392 14:46
آهـــای مَــــردُم....!!! عــــآشِــقــــش نشویـــــد... به اندازه همه تان عـــآشــــقی کردم "برایش" گاهی وقت ها... فقط گاهی وقت ها ... دوست دارم کسی دستانم را در دستش بگیرد... زل بزند به چشمانم و بگوید :" حق با توست !"
-
گر روزی داستانم را نقل کردی ...
شنبه 18 خرداد 1392 14:46
گر روزی داستانم را نقل کردی بگو: بی کس بود اما کسی رو بی کس نکرد، تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت، دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست، کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد و شاید بد بود ولی بدی کسی رو نخواست گردنم درد میکند از همان وقتی که همه چیز را به گردن من انداختی دوست نداشتـنـت را بی توجهی هایت را رفتـنـت را خـیانـتـت را
-
هر که مرا دید ...
دوشنبه 13 خرداد 1392 21:10
هر که مرا دید ، تو را نفرین کرد … و من حواس خدا را پرت کردم که مبادا بشنود …! خودت را تصور کن بی "او" شاید بفهمی چه کشیدم بی "تو"
-
دلـم گرفـ ـته...
دوشنبه 13 خرداد 1392 21:05
دلـم گرفـته از آدمـای کـه میـگن دوسـت دارم ولـی معنــیش رو نمـیــدونن... از آدمــای کـه میــخوان مــال اونــا باشــی ولــی خودشــون مــاله تـو نیســتن... از آدمـای کــه زیــر بــارون بـرات میــمیرن ولـی وقتــی آفتــاب بــشه همــه چیـز یــادشون میــره.... هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد ”دلـتـنـگی” هرگز...
-
فقط یه بغض داره خفم میکنه...
دوشنبه 13 خرداد 1392 20:52
رفتنت........ نبودنت....... نامردیت..... هیچ کدوم نه اذیتم کرد نه واسم سوال شد فقط یه بغض داره خفم میکنه... چه جوری نگات کرد که منو تنها گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر با کسی نیستم .... خوشحــال نباش ، وقتــی تنها مانــدم یعنــی ... هنوز تو را نبخشیده ام !