حــوآســـــت بآشد بآنو
اگـــــربــه مــــردی بــیــش اَزحد بـــها بدهـــی
دیــگـــــربرای داشتنــــت تلـــاش نمی کنـــد
نگــــاهـــش ســـــرد می شود..
کلـــامش بـــی روح
دستـــآنش یخ زده
حــرف هــایش بــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!!
وآغــــوشش بوی هوس..
و درست میشوی زخم خورده ای شبیه من...
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند . . .
گاهی میگویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی بره ای .
میدرند خاطراتت را .
و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته...
وقتی به تو فکر میکنم
آیینه ها رو میشکنم
عطر تو هر شب میزنه
سایه ی تو رو پیرهنم
وقتی به تو فکر میکنم
لرزه میفته به تنم
تو کل دنیا من میخوام
فقط با تو حرف بزنم
چقدر ساکته خونه وقتی تو نیستی
چه کم طاقته خونه وقتی تو نیستی
ببین حال و روزم بهم میخوره
چه ناراحته خونه وقتی تو نیستی
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام
که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم
اما تــــو
حوالیِ من که می رسی احتیاط کن
سیب دلم …
لک زده است
برای عطر دستانت !
گمم نکن !!
قول ..
که گوشه ی حافظه ات ..
آرام بنشینم !
بگذار بمانم !..
آرام گوشه حافظه ات فقط
دل همین است دیگر …
می نشیند برای خودش رویا می بافد . آرزوهای بی جا می کند …
مثل آرزوی بوییدن عطر گیس زنانه ات...
مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت...
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !مثل …
میان هر نفسی که میکشم
همهــــــــــــمه ای ست....
که از همه پنــــــــهان....
از تو چه پنـــــــــهان...
میان هر نفسی که میکشم
تـــــــــــــو هستی
که میکِشم تو را....
که میکُشــــــــــــــی مرا..