حــوآســـــت بآشد بآنو
اگـــــربــه مــــردی بــیــش اَزحد بـــها بدهـــی
دیــگـــــربرای داشتنــــت تلـــاش نمی کنـــد
نگــــاهـــش ســـــرد می شود..
کلـــامش بـــی روح
دستـــآنش یخ زده
حــرف هــایش بــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!!
وآغــــوشش بوی هوس..
و درست میشوی زخم خورده ای شبیه من...
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند . . .
گاهی میگویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی بره ای .
میدرند خاطراتت را .
و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته...
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
----------------------------------------------
اپم و منتظر حضور تون..
ممنونحتما میام
بر آنم که ساعت ِ قدیمی خانه را با ماضی بعیــــــد کوک کنم ....
پاهای به خواب رفته را تکانی خواهم داد به نیت ِ بیــــــداری ....
اما مجال درنگ نیست ....
بی پــــــــــا هم میتوان به دل ِ جاده زد .....
سفــــــــر دل میخواهد نه قدم ........!
این روزها
گفتن کلمه ی دوستت دارم مد شده است
بی آنکه به آنها بیاید
میگویند
نامرد ترین مرد کسی است که بی آنکه دختری را دوست داشته باشد
شعله های عشقی را در درونش روشن کند
آخ گفتی
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا!