درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

درد و دل

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد ‏

مرد باش...

دیگر تقدیر را

برای نیامدنت بهانه نکن؟؟!!

مرد باش... 

بگو نخواستی ..... .

و نیامدی.........

             


هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟!


نظرات 143 + ارسال نظر
شادی یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 06:38 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!

کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن

شادی یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 06:37 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد

روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

sanaz یکشنبه 7 مهر 1392 ساعت 03:56 ب.ظ http://oghianooseabi.blogfa.com

وقتی برای مروارید به دریا می زنی
مراقب باش ساحل رو گم نکنی …

سهیل شنبه 6 مهر 1392 ساعت 11:44 ب.ظ http://titbit.blogsky.com

" حوالی خوابهای تو "

حوصله‌ی زمین سر رفته است از ترانه‌هایی که

در دل شاعران مرده

به خواب سکوت رفته‌اند

بگوکه همه‌ی این سال‌ها را کجا بوده‌ای که حتی

به خواب ماهی‌ها هم نمی‌آمدی

مادرم می‌گفت

پیراهن‌هایت همه

بوی عطر زنانه‌ی آشنایی می‌دهند

سرم را پایین می‌گیرم

یادم می‌آید امروز روز تولد بهار نارنج‌های باغچه‌ی کودکی‌مان است

باران را صدا می‌زنم تا تو بعد این همه فصل سرد

بشکنی سکوت معنادارت را

دو رکعت آغوش واجب طلبت

من به خواب گل‌سرخ خواهم رفت

تو هم یادت باشد

برای ملاقات با من منتظر خبر من نباشی

من در حوالی خواب‌های تو همیشه پرسه می‌زنم..


شـــــــبـــــــ خــــــــــــــــو ش

سهیل شنبه 6 مهر 1392 ساعت 11:43 ب.ظ http://titbit.blogsky.com

" آلوده "

انگار خواب‌هایم تعبیر می‌شود در پیچیدگی لایه‌های یک لبخند

کنار اشاره‌ی نگاه و معصومیت یک زن

همان گاهی که خورشید به نجابت زمین کرنش می‌کند

نزدیک‌تر بیا دختر بلور پیکر

آمده‌ام تا برای همیشه بمانم

با تاجی از زیتون

و سنجاق‌سری از انگشتان مردانه‌ام

برای نوازش گونه‌هایت به وقت‌خواب

برای معطر‌کردن خانه‌مان به وقت آغوش

البته وقتش مهم نیست

فقط بیا نزدیک‌ترم

با همان پیراهن توری سیاه دوخته بر زنانگی‌ات

من سال‌هاست که ملحد بوی خیس گیسوان تو شده‌ام

و مست‌ترین بنده‌ی رانده شده از بهشت بوسه‌های بارانی بغض لب‌هایت

آری آلوده منم

که به عطر آغوش تو مبتلا شده‌ام

یادگاری از سال‌های مرگبار دور وعده‌های دروغین زن..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد