لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
درباره من
مخاطب خاص من به سادگی یک لبخند فراموش شد .
او رفت و من عاشقانه های بی مخاطبم را به حراج گذاشته ام.
....................................................
دنبال مخاطب خاص نوشته هایم نگردید
ارزش خاص بودن را نداشت
ادامه...
پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!
کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن
مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد
روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .
وقتی برای مروارید به دریا می زنی
مراقب باش ساحل رو گم نکنی …
" حوالی خوابهای تو "
خــــــــــــــــو ش
حوصلهی زمین سر رفته است از ترانههایی که
در دل شاعران مرده
به خواب سکوت رفتهاند
بگوکه همهی این سالها را کجا بودهای که حتی
به خواب ماهیها هم نمیآمدی
مادرم میگفت
پیراهنهایت همه
بوی عطر زنانهی آشنایی میدهند
سرم را پایین میگیرم
یادم میآید امروز روز تولد بهار نارنجهای باغچهی کودکیمان است
باران را صدا میزنم تا تو بعد این همه فصل سرد
بشکنی سکوت معنادارت را
دو رکعت آغوش واجب طلبت
من به خواب گلسرخ خواهم رفت
تو هم یادت باشد
برای ملاقات با من منتظر خبر من نباشی
من در حوالی خوابهای تو همیشه پرسه میزنم..
شـــــــبـــــــ
" آلوده "
انگار خوابهایم تعبیر میشود در پیچیدگی لایههای یک لبخند
کنار اشارهی نگاه و معصومیت یک زن
همان گاهی که خورشید به نجابت زمین کرنش میکند
نزدیکتر بیا دختر بلور پیکر
آمدهام تا برای همیشه بمانم
با تاجی از زیتون
و سنجاقسری از انگشتان مردانهام
برای نوازش گونههایت به وقتخواب
برای معطرکردن خانهمان به وقت آغوش
البته وقتش مهم نیست
فقط بیا نزدیکترم
با همان پیراهن توری سیاه دوخته بر زنانگیات
من سالهاست که ملحد بوی خیس گیسوان تو شدهام
و مستترین بندهی رانده شده از بهشت بوسههای بارانی بغض لبهایت
آری آلوده منم
که به عطر آغوش تو مبتلا شدهام
یادگاری از سالهای مرگبار دور وعدههای دروغین زن..