لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
درباره من
مخاطب خاص من به سادگی یک لبخند فراموش شد .
او رفت و من عاشقانه های بی مخاطبم را به حراج گذاشته ام.
....................................................
دنبال مخاطب خاص نوشته هایم نگردید
ارزش خاص بودن را نداشت
ادامه...
مگه آدمی هم هست که به حرفهای خودش اعتماد نداشته باشه !؟
" من به همه ی گفته هام اعتقاد دارم ؛ هرچی تابو شکن تر ، بیشتــــر "
-------------------------------------------------------------------
" تقدیم به تمام کسانی که مهربانی را از یاد بردهاند "
تو که میدانستی من
برای عبور از هر واژهی کور
به کتاب تن تو پناه میبرم
جایی که نتهای سیاه زنانگیات
روی خطهای حامل پیراهنت میلغزند
حوالی لحظههای میلاد علاقه و عادت
مگر میشود این شبها را خوابید
وقتی هزار عید در سبزهی نگاه تو جاریست
مگر میشود تو را بیهیچ ردی از بوسه و نگاه تمام کرد
و به صبح جداییها سپرد
من یک آغوش شعر همراه دارم
به گمانم برای تمام امشبمان کافیست..
مثلاً کدوم شعرها ؟؟
" من به همه ی گفته هام اعتماد دارم ؛ هرچی تابو شکن تر ، بیشتــــر ...
" جدایی "
کابوس میبینم مدام
گویی حوالی شبهایم پر شده از هراس یک اشتباه
تنها باران میداند که جدایی زیاد هم آسان نیست
من ماندهام میان باریدن و نباریدن
از ابر که میکنی
بازگشتت به گذشته محال میشود
میمانی کجای این راه بیبازگشت را اشتباه پیمودهای
میخوری به تور چند برگ لق
و با تو
همه سقوط میکنند..
" توهّم نگاه "
از یک نگاه ساده
پشت چراغ قرمزهای رابطه آغاز شد
تصویر یک لبخند فراموش شده
و تصور خوشبختی یک مرد
انگار شیشههای عینکم خیس باران بود
به سختی میشد چشمان ِ تـَـرَش را دید..
تقصیر من نیست
هیچکس
عابری را که در باران تشنه میشود
درک نخواهد کرد
من قربانی دسیسهی مه و توهُّم بهارم..
" یادت باشد "
یادت باشد
باران برای همه
اتفاق خوبی نیست..
یادت باشد
هر شعری که میخوانی کمی به شاعرش هم فکرکنی..
شاید ورای واژههای رنگیاش
غصههایش را ببینی
کمی بنشینی کنار تنهاییاش
دستش را بگیری میان لبخندهایت
و فکر کنی
شاید در این گذار لحظههای کـُنـد بیرحم زمان
دلش از تمام گنجشکان لانه خراب
تنگتر باشد..
واقعا..معتقدم