درد دارد وقتــی مــی رود ،
همــه مــی گـوینـد دوستت نـداشت ،
و تــو نمــی تــوانــی ثـابت کنــی
کــه هــر شب
بـا عاشقـــانه هــایــش خـوابت مــی کـــرد ،
خــواب یــــــا خـــام ، چـــه فــرقـــی مــی کنــد.
گفتی خودت را جای من بگذار...
گذاشتم...
می بینی؟؟
اما نرفته ام...
خــنده ام میگــیرد ،
وقـتی پـس از مــدت ها بی خــبری...
بی آنکه یک بــار
سـراغی از من بگیـــری ،
میگـویی: دلـَم بـرات تنـگ شـده
یـا مـرا به بــازی گــرفته ای
یـا معـنی دلتــنگی را نمیفـهمی...
دلتنگی ات ارزانــی خودت
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
وقتی عطر تنت را میخواهم ،
به باد هم التماس میکنم ،
خدا که دیگر جای خود دارد
خسته ام از این مواظب خودت باش ها !
تو اگر نگران من بودی ،
نمیرفتی و میماندی ،
با یک نگاه ، با یک نفس مواظبم بودی
پس نگران من نباش ، برو . . . !
پــیــله کــرده ام بــه تــو …
خدایا ....
این “قسمت” رو کجا فرستادی؟
که هر وقت نوبت من میشه ، میگن ...
“ نیست.......
آهـــای مَــــردُم....!!!
عــــآشِــقــــش نشویـــــد...
به اندازه همه تان عـــآشــــقی کردم
"برایش"
گاهی وقت ها...
فقط گاهی وقت ها ...
دوست دارم کسی دستانم را در دستش بگیرد...
زل بزند به چشمانم و بگوید :" حق با توست !"
گر روزی داستانم را نقل کردی بگو:
بی کس بود اما کسی رو بی کس نکرد،
تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت،
دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست،
کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد
و شاید بد بود ولی بدی کسی رو نخواست
گردنم درد میکند
از همان وقتی که همه چیز را به گردن من انداختی
دوست نداشتـنـت را
بی توجهی هایت را
رفتـنـت را
خـیانـتـت را
دلـم گرفـته از آدمـای کـه میـگن دوسـت دارم
ولـی معنــیش رو نمـیــدونن...
از آدمــای کـه میــخوان مــال اونــا باشــی
ولــی خودشــون مــاله تـو نیســتن...
از آدمـای کــه زیــر بــارون بـرات میــمیرن
ولـی وقتــی آفتــاب بــشه همــه چیـز یــادشون میــره....
هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد
”دلـتـنـگی”
هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!
رفتنت........
نبودنت.......
نامردیت.....
هیچ کدوم نه اذیتم کرد نه واسم سوال شد
فقط یه بغض داره خفم میکنه...
چه جوری نگات کرد که
منو تنها گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز تو را نبخشیده ام !
حسرت هایم را امشب میگذارم پشت در
بیچاره رفتگر
چه بار سنگینی دارد...
چـه سـاده
بـه اعـتبار دسـتـانـت
زمیـن خوردم !!!
یه وقتایی هست که جواب همه نگرانیات و دلتنگیات
میشه یه جمله که میکوبند تو صورتت
"بهم گیر نده ؛حوصلتو ندارم.
دلـــم بــرای خـــودم
هــــمـــونی کــه قــبـلا بــودم
تــنــــگــــ شــــده
هـــمـــونی کــه هــنـــوز قــلــبــش نــشکـستــه بــود
تــلخی قصــه آنــجاست...
وقــتی دلم "سوخــت"
دلــش "خــنک" شد!
حرف آخرت همین بود ؟
خداحافظ ...
صبر میکردی.......
اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ،
حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی …
گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی...
فراموشم نکن
شاید سالها بعد
در گذر خیابانها از کنار هم بگذریم
:بگویی
آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود
روزهای انتظار
چه عاشقانه مرا می شکند
و تو چه سرد از من عبور می کنی
مرا ببخش که ســــاده بودنم دلت را زد...
دنیای دستها از هر دنیایی بی وفاتر است
دستهایت را می گیرند
گرفتار عادت که شدی
همان دستها را برایت تکان می دهند ...!
اگر میبینـی
هنــوز تنهـــام
بخـــاطر عشــق تــو نیست !
مــن فقـط میتــرســـم ..
میترســـم همـــه مثــل تـــو باشنــد !
حـــــــــرف هـــــــای نــــــــزده اش اســت…!!!
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
بـــیـاد ِ کــودکــی هـــایــم . . .
حتی . . .
دور ِ تــــــــو . . . !
پسورد تمام چیزهایم
شماره ی تــــــ ــــــو شده است
و من دائم شماره ی تو را میگیرم
بدون آنکه صدایــــ ـــــــ ــــت را بشنوم....
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد…
یکبار قسمت کردم…
چندین برابر شد.
پروردگارا
به من بیاموز در این فرصت حیاتم
آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
در خواب هم راحتم نمی گذاری ،
بی خبر می آیی ،
صدایم می کنی …
تا چشم باز میکنم ، باز نیستی
دیگــه با عروسک هام بازی نمی کنـــم
آنقــــدر که بازی ام دادنـــد ........!
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد!
زیبا بود...
اما...
شوخی بود!
حالا...
تو بی تقصیری!
خدای تو هم بی تقصیر است!
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم!
تمام این تنهایی...
تاوان جدی گرفتن آن شوخی است!
مُــعــجزه یَــعـنــﮯ. . . .
تــو בر خــیــالََـــت گـــاهـﮯ
بــہ "مَــــن" فِـــکــر مـﮯ کُــنــﮯ. .. ...